سلام من به طور سنتی 1 ماهی میشه که با دختر خانومی از یک خانواه آشنای دور آشنا شدم رفتیم خواستگاری جواب مثبت دادن و نامزد کردیم
حلقه نشون هم دستشون کردن
چون آشنایی سنتی بوده و خانواده ایشون هم سفت و سخت و سنتی، ارتباط مستقیم نداریم در حد خرید رفتن اونم با حضور خانواده و کلاس ازدواج با هم صحبت کردیم فقط.
ایشون پدرشون فوت کرده و مادرشون هم ازدواج مجدد. چند ساله پیش برادرشون زندگی میکنن و اصلا از شرایطشون راضی نیستن (پیش زن داداش و...). برای همین من تصور میکردم خیلی عجله و رغبت داشته باشند که سریع ازدواج کنیم بریم سر خونه زندگی خودمون.
منتها امروز که رفتیم خرید به مادرش گفته بیاد به ما بگه که میخواد چند ماه نامزد باشیم. در صورتی که تا همین دیروز برادر و مادرشون خیلیی هم اصرار داشتند که سریع و ساده ازدواج کنیم بره.
هیچ اتفاقی هم نیوفتاده که بگم در مورد من شک کنه اتفاقا دیروز رفتیم خرید سنگ تمام براش گذاشتم و شوق و ذوق عجیبی داشتند. فقط الان این شک به دلم راه پیدا کرده که مردد هستن یا چه میدونم بحث یه پسر دیگه در میونه و...
با شرایط سخت ارتباط که گفتم چیکار کنم؟نمیخوام زندگیمو با کسی شریک بشم که اطمینان کامل نداشته باشم یا اون کامل مطمئن نباشه از تصمیمش.
شرایط هم جوریه که یا باید عقد و کارای دیگه یا ول کنم. راهی ندارم